دیوونه عوضی[تک پارتی]jk

بازم امروز مثه روزای دیگه گذشت

از نگاهای سنگینش بدم میامد
منو میترسوند وقتی اون جوری نگاه میکرد

نگاهش ترکیبی از حالت عصبانی و عشق و تنفر پر بود

با به صدا در اومدن زنگ همه بچه ها از کلاس خارج شدن
من درحال خارج شدن از کلاس بودم
صدای اشنایی منو از خود بی خود کرد
.
.
.
اون صدای اشنا مال کسی نبود جز جئون جونگ کوک اما من به راه رفتنم ادامه دادم

+همون جا بمون کارت دارم

_ ..‌...........

+گفتم همون جا بمون(با داد)

_وایستادم

+افرین بیبی من یه روز تورو مال خودم میکنم

_من به تو علاقه ای ندارم

+از این حرفت پشیمون میشی

با گفتن این جمله به سمت دیوار هلت داد و تو رو به دیوار جسبوند

_کمک ولم کن یکی کمکم کنه

+هیسسسس بیبی کوچولو کسی صدات رو نمیشنوه

_کمک هق ولم هق کن هق

+از من نترس کاری باهات ندارم

و اروم لب های داغشو گذاشت رو لبات و اروم میمکید توهم اروم اروم شروع به همراهی کردنش شدی

بعد چند دقیقه ازت جدا میشه و میگه

+افرین دختر خوب

_دفعه بعدی قول نمیدم همراهیت کنم عا

+منم قول نمیدم اروم کار کنم عا

_دوست دارم دیوونه عوضی:))
.
.
.
.
.
.
.

نویسنده:کیم سو:)))